حقوق بشر دینی در سنت یهودی(1)

پدید آورنده : دیوید نواکبرگردان: باقر طالبی دارابی ، صفحه 22

Religious Human Rights in the Judaic Tradition, David Novak

ارایه چهره ای مبتنی بر حقوق از یهودیت، در مقابل، با خطر چالشی مهم تر روبرو است که با استدلالی دیگر، یهودیت را بیش از آنکه نظامی مبتنی بر حقوق باشد. نظامی مبتنی بر تکلیف می داند .

نزدیک ترین واژه به «حقوق» کلمه «جواز» (رشوت ) است. اما «جواز» به آن اعمالی اشاره دارد که شرع و قانون هنوز درباره آن حکمی صادر نکرده یا آن را به صلاحدید افراد واگذار نموده است.

«حقوق» و «تکلیف» واژگانی دو پهلواند و ارتباط دو سویه میان آن دو از نقطه «حقوق» شروع و سپس به حوزه «تکلیف» منتهی می شود. می توانیم بگوییم که حقوق «موضوع» عمل انسان و تکلیف هدف آن عمل را تشکیل می دهد .

از این رو، این نظام خود رابطه های زیر را در بر دارد:

1ـ رابطه خدا با افراد

2ـ رابطه افراد با خدا

3ـ رابطه خدا با جامعه

4ـ رابطه جامعه با خدا

5ـ رابطه افراد با یکدیگر

6ـ رابطه افراد با جامعه

7ـ رابطه جامعه با افراد

توضیح و تبیین این رابطه ها، ما را قادر می سازد، تا به درک حقوق دینی انسان که از یهودیت ناشی می شود. نایل آییم .

1ـ رابطه خدا با افراد

در این ابتدایی ترین مرحله، انسان ها قدرت خدا را قدرتی نامحدود تجربه می کنند.

انسان ها باید در هر زمان که کاری را انجام می دهند که گویی در رتبه خداوند متعال قرار دارند به یادآورند، خداوند به اندازه ای که از قدرت بالقوه خود استفاده می کند، از حق خویش استفاده نمی کند. چنین جلوه هایی از قدرت نخستین چنان توفنده اند که هدف یعنی انسان، پاسخی جز ترس و خشیت ندارد. در این مرحله انسان هیچ تکلیفی ندارد؛ زیرا تکلیف اساساً عملی واقعی و ملموس در دنیا است و انسان در این مرتبه، دنیایی ندارد که در آن در پیشگاه خدا بایستد.

2ـ رابطه افراد با خدا:

با وجود آموزه های کتاب مقدس مبنی بر این که خدا به همه انسان ها جایگاه ویژه ای در جهان آفرینش بخشیده است .

اما درباره معانی «صورت» دیدگاه های گوناگونی وجود دارد.

بنابراین مبنای یک ارتباط ایجابی میان خدا و انسان ها اهلیت انسان خلق شده به صورت خدا است که او را قادر می سازد به فرامین خدا در قالب یک تعهد و تکلیف معتبر عمل کند.

بر این اساس کرامت انسان با این آموزه که همه انسان ها به نحوی موضوع فرمان خدایند. در قبال آن مسؤولیت دارند و بر مبنای آن محاکمه می شوند، تصدیق شده است .

این عقیده که خداوند با فرامین خود انسان ها را به خود مرتبط ساخته است. به این باور رهنمون می شود که انسان ها حق دارند در جوامع خویش نیست به یکدیگر و در هستی نسبت به خدا عدالت خواهی نمایند. ارتباطی مرکب از فرامین و نه فقط فرمان های ویژه که نظمی را در بردارد، نطمی شامل فعل خدا به عنوان صادر کننده فرامین، واکنش انسان به عنوان نگه دارنده فرامین و واکنش خدا در قبال عواقب نهایی مراعات یا نقص فرامین. ما می توانیم این حق انسان برای عدالت، این مطالبه بشر از خدای فرمان دهنده را در سراسر کتاب مقدس و نوشته های ربی ها ببینیم .

3ـ رابطه خدا با جامعه:

حقوق خدا و دفاع او از کسانی که نیازمند عدالتند تکالیف بی شماری را برای جامعه ایجاب کرد. اما قضاوت عادلانه درباره مطالبات حقوق چیزی است که نهادهای فعال سیاسی این جامعه پیمان بسته را ارتقاء می بخشد. از این رو، فقه خاخامی، هر زمان که مراجع یهودی از احقاق حقوق افراد در قلمرو خودشان ناتوان بودند، حتی به یهودیان، اجازه داده است که برای دادخواهی به مراجع غیر یهودی مراجعه کنند؛ مشروط بر آن که این مراجع احقاق حقوق را با آیین دادرسی عادلانه انجام دهند.

4ـ رابطه جامعه با خدا:

مطالبه وفاداری قوم از خدا مانند مطالبات خدا از ایشان، از بین رفتنی نیست. از این رو، هیچ راهی برای رهایی از این تعهد،حتی برای خدا، باقی نمی ماند. تمام آنچه که او می تواند در وفای به عهد انجام دهد، توبیخ بنی اسرائیل است؛ به امید این که این توبیخ، قوم را از خواب غفلت بیدار سازد و او را به طرف معتبر یگانه عهد باز گرداند بسیاری از دعاهای یهودی که به شکل حاجت هستند، فقط به طرح مطالباتی می مانند که از خدا می خواهند قوم خویش را بخاطر آورد. اگر چه بنی اسرائیل در بسیاری زمینه ها سختی های پیش روی خود را به عنوان مانعی برای بی ایمانی به عهد و عدم سپاس گویی رحمت خدا به خود قبولاندند، اما در مواقعی نیز بنی اسرائیل حق دارد عصبانیت خویش را نسبت به آنچه که ظاهراً سختی های غیر عادلانه به نظر می آیند، در مقابل خدای خویش بروز دهد.

5ـ رابطه افراد با افراد

حقوقی که افراد می توانند از یکدیگر مطالبه کنند و تکالیفی که نسبت به یکدیگر بر دوش می کشند از همین دنیای مشترک بیرون تر تراویده اند.

عقیده بنیادین مقابله به مثل انسانی به همراه حقوق و تکالیف ناشی از آن در یکی از عبارات بسیار مشهور تلمود نیز بروز کرده است .

حقوق و تکالیفی که از حق مقابله به مثل انسان ناشی می شوند، مقدمه و پیش درآمدی برای ارج نهادن بر تکالیف و حقوقی است که تورات به آنها توجه خاص دارد.

اجتماع گرایی بشری تنها زمانی می تواند رشد پیدا کند که این آزاد اندیشی عمومی در رابطه بین افراد و مقابله به مثل وجود داشته باشد .

توجه به خیر همگانی با تعلیم دادن ارزش هایی که احترام به هویت انسانی، صرف نظر از هویت و نژاد (کودها ـ بریوت) جزو آنهاست، حقوق بشر را ارتقاء می بخشد.

6ـ رابطه افراد با جامعه:

جامعه بودن، هویتی است که خود دارای حقوق است. افرادی که د رآن زندگی می کنند و همچون موجوداتی ذاتاً اجتماعی در آن رشد می یابند، تکالیفی را می طلبد.

تکالیفی است که جامعه از افراد مطالبه می کند. بسیاری از این تکالیف تعهدات قانونی رسمی هستند، یعنی سرپیچی از آنها مجازات دارد. برخی از این تکالیف حاکی از برداشته شدن برخی حقوق افراد است که جامعه آنها را کنار می نهد.

7ـ رابطه جامعه با افراد:

جامعه و فرد هر دو مکلفند تا حقوق و امتیازات یکدیگر را با عمل هر چه بیشتر و بهتر به فرامین تورات، رعایت نمایند، اما هر کدام در مقابل دیگری مسؤل است .

از این رو،افراد علاوه بر حقوق جسمانی و ملکی از جامعه انتظار دارند که از آنها حمایت کند و به وظایف پیمانی خویش عمل نماید. و عمل کردن به نمایندگی از حقوق افراد خود خیری مشترک است .